مطربا چنگ
بیاور که غمم آخر شد
از سر انگشت
حسن غلغله در کشور شد
در
همان راه که محمود به جایی نرسید
این
یکی رفت و از او غصه و غم پرپر شد
آن اوباما که
نمی داد نخی بر محمود
به حسن داد طناب و خود او دلبر شد
نیمه شب زنگ زد و می زند اکنون میس
کال
گنبدی شد حسن و باراک به او کفتر شد
پا نداد آخر
سر هم به جلیلی اما
بخت نوبخت
گشود و کتی اش همسر
شد
پنج با یک،
که نمیکرد کسی را تره خورد
قورمه سبزی
بپزد، حسن خودش داور شد
چون
که پایین بکشد یورو و ارزان بشود
صد
تومن قیمت
هر دلار بی مادر شد
همه
پایین بکشند و همه ارزان بشوند
سوی بالا نکشی چون که دلم
پرپر شد
در
همان روز طلا میخرم از انس و گرم
از
سر لطف خدا دوست به من همسر شد
ای
که کف کرده ای از بی کس و بی دلبریت
مژده
ای آر که دوران کفت آخر شد
شعر شهزاد
ببین و دل خود تازه نما
از ره دور
حسن جان به برم یاور شد
لیست کل یادداشت های این وبلاگ